جدول جو
جدول جو

معنی کلیم دست - جستجوی لغت در جدول جو

کلیم دست
(کَ دَ)
به معنی مبارک دست و نادردست و پاکیزه دست باشد یعنی در کارها ید بیضا نماید. (برهان) (آنندراج). مبارک دست. (ناظم الاطباء). آنکه در کارها مانند موسی (ع) ید بیضا کند. کسی که امور را به نیکی و خوبی انجام دهد. (فرهنگ فارسی معین) ، چست و قابل، کامیاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کلیم دست
موسی دست گره گشا آنکه در کار ها مانند موسی 4 ید بیضا کند کسی که امور را بنیکی و خوبی انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
کلیم دست
((~. دَ))
مبارک دست، کامیاب
تصویری از کلیم دست
تصویر کلیم دست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیم دست
تصویر نیم دست
تخت، مسند، برای مثال دست آفت بدو چگونه رسد / تا در او نیم دست دستور است (انوری - ۶۷)، نیمکت
فرهنگ فارسی عمید
(پَ دَ)
نام کوهی از سه هزار تنکابن و آن یکی از ییلاقهای مردم تنکابن است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 153 و 21)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مسند کوچک. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (غیاث اللغات). تخت خرد. مسند خرد. (فرهنگ خطی). چه، دست به معنی صدر و مسند عالی است. (برهان قاطع) (آنندراج) :
دست آفت بدو چگونه رسد
که در او نیم دست دستور است.
انوری (از انجمن آرا).
، نصف واحد کامل از چیزی مانند نیم دست صندلی یعنی سه صندلی. (از فرهنگ فارسی معین). نیمی از یک دست ابزار خانه. رجوع به دست شود
لغت نامه دهخدا
خامکدست: نویسنده نکارگر آنکه با قلم کار کند چون خطاط نقاش نویسنده: شقایق کش لوح جام و سبو قلم دست طراحی رنگ و بو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم دست
تصویر نیم دست
((دَ))
تخت، مسند کوچک
فرهنگ فارسی معین